نرگسِ مَست

{ قصه ی تو قصه ی باده، تو اگه نوَزی مُردی... }

.13.

خیلی نصف شبا،

فکر می‌کنم به آرزوهایی که داشتم و دیگه ندارم
فکر می‌کنم به همه ی کارایی که می‌خواستم بکنم و نکردم

و افسوس می‌خورم

برای چیزی که میخواستم بشم و نشدم

برای چیزایی که باید می‌بود و نیست

برای همه روزایی که بیهوده رفت بدون علاقه به زندگی

بعد می‌خوابم
و صبح دوباره شروع می‌کنم
می‌خندم
می‌گذرم
می‌جنگم
زندگی می‌کنم
با همه ی نداشته ها و داشته ها
مثل همه ی آدمای دیگه

همه ی ما عین همیم...

۵ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نرگسم؛
تمام.
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان