نرگسِ مَست

{ قصه ی تو قصه ی باده، تو اگه نوَزی مُردی... }

.5.

برقامون رفته...

از کِی فعلِ  رفته برای برق استفاده شد یعنی؟!

نشستم یه کُنجی یاد می‌کنم اون روزا رو که تو برق رفتنا چراغ توریِ دیوار کوبو روشن می‌کردیم؛ یادش بخیر... زهوار در رفته با گاز کار می‌کرد.

هئی... اون روزا اگه سوی خونمون می‌رفت سو‌ی یه چراغ دیگه روشن می‌شد!

این روزا تو تاریکی و سکوت می‌شینم یه گوشه، هر کسی تو گوشیِ خودش تا برق بیاد وای فای وصل شه یا اصلا بسته داریم نیادم مهم نیس! دیگه صلواتم نمی‌فرستیم بعدش!

آخی... حتی فلسفه ی صلوات بعد از اومدن برق رو هم نفهمیدیم:)

تاریکه؛ صدای شرشر بارون و رعد و برق میاد. یه جیرجیرک گیر افتاده پشتِ پنجره؛ صدای منقطع بال بال زدنش وقتی خودشو می‌کوبه به پنجره میاد. یه درصد شارژ دارم... شنیدنِ مطلق... حس خوبیه :)

+ دیشب نوشت.

۱ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نرگسم؛
تمام.
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان